ششمین ماهگردعشقمون ستیلا واولین محرم
ستیلا جون، نفس مامان وبابا ماهگردت مبارک . 1392/8/30: جیگرطلای مامان توی این ماه وقتی که پنج ماه و پانزده روزه بودی شروع کردی به عقب عقب رفتن. دستاتو بهم میرسونی و اونو رو می گیری. خیلی ناز میخندی و به صداها واکنش نشان میدی و جیغ میزنی. موهات هم دیگه در آومده و بعضی وقتا هم در پشت سرت بهم گره می خوره که مجبور میشم با قیچی ببرمش. توی این ماه شروع کردی به خوردن انگشتهای دستت .دخترم هوا یک مقدار سرد شده مامانی و بابایی رفتیم وبرای شما یک سیوشرت خوشکل صورتی و یک کلاه صورتی خریدیم. مادرجون هم برات قراره که یک شالگردن ببافه. ستیلا جون توی این ماه بردمت به دانشگاه و همکلاسیهای مامانی دیدنتو گفتن وایی که چه خوشگله این دخترتون. تو...
نویسنده :
مامان وبابا
9:50